یک داستان جالب ...
دو بیمار که در بخش روانی یک بیمارستان بستری بودند به اتفاق هم در کنار استخر بیمارستان قدم می زدند که ناگهان یکی از آن ها به نام استیو، از غفلت دوستش و پرستاران استفاده کرد و پرید داخل استخر. آن یکی دیگر که دیوید نام داشت بلافاصله پرید داخل استخر و با یک حرکت قهرمانانه دوستش را نجات داد. بعد از این کار، رئیس بیمارستان دیوید را خواست و بعد از تعریف و تمجید از کار قهرمانانه اش گفت: «شما با این کار ثابت کردین بهبود پیدا کردین و می تونین به جامعه برگردین.»
دیوید گفت: «من این کار رو برای تشویق دیگران و رفتن از این جا انجام ندادم. وظیفه انسانی من این طور اقتضا می کرد.» رئیس بیمارستان که از اظهارنظر دیوید به وجد آمده بود گفت: «فقط یک خبر بد برات دارم. جنازه استیو، نیم ساعت بعد از اون که تو نجاتش دادی، در حالی که خودش رو حلق آویز کرده بود؛ پیدا شد. متاسفم!» دیوید گفت: «اشکال نداره، خودم آویزونش کردم خشک بشه!»
منبع : مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،